نوشـته های یه مـامــان
سلام ...
من سلام کردم به گنجشکها ...
وقتی دسته جمعی در خیابان کنار پایم نشستند و بی هوا شروع به بازی کردند ...
من سلام کردم به گربه ای که هراسان از عرض کوچه گذشت و زیر ماشین پارک شده ای قایم شد ...
من سلام کردم به گل های رز چند رنگ وسط بلوار ... همان گلهایی که همیشه صید دستان کودکان آن دور و بر میشوند ...
به اسمان با تمام ابر هایش ...
به زمین و به همه ی سنگ هایش ...
و من سلام کردم به حسین (ع) ...
وقتی پرچم منقش به نام مبارکش را باد ارام ارام تکان میداد ...
به اسمان نگاه کردم و گفتم السلام علیک یا اباعبدلله ...
اصلا نمیدانم آن گنجشکها یا آن گربه ی مضطرب صدایم را شنیدند یا نه
نمیدانم ان گلهای رز چند رنگ وسط بلوار ، حتی اسمان یا زمین اصلا با نگاه و صدای من تغییری در انها ایجاد شد یا نه
ولی بین تمام چیزهایی که بهشان سلام کردم مطمئنم که حسین (ع) جوابم را داد ............
هر چه باید جواب سلام واجب است ... و انها کریم تر از انند که جواب سلام ما شیعیان گناهکار را ندهند .
و کم کم احساس کردم حالم بهتر از قبل شد
* نامرد تنها کلمه ایه که بهش میاد . به کسی که راحت از موقعیتش سوء استفاده کرد ...
* از دیو و دَد ملولم و انسانم ارزوست
* یه بار امتحان کنین . باور کنین حستون عوض میشه . سلام کنین به همه ی موجوداتی که دور و برتونه . سلام کنین به گلهای توی گلدون به خورشید حتی به خدا ....
Design By : Pichak |